رفتن آقاجون به سرزمین وحی
عزیز دلم امیر نازم دیروز آقاجون حمید با یه دنیا امید و آرزو و کوله باری از التماس دعا گفتن اطرافیان عازم سرزمین وحی شد. درسته که دوریش برامون خیلی خسته ولی به امید اومدنش لحظه هارو می شمریم. آقاجونت ساعت 2:30 سوار اتوبوس حامل زائرین شد و به سمت فرودگاه حرکت کرد. ماهم با اشک چشممون بدرقه اش کردیم. تازه تو توی اتوبوس هم رفتی و با آقاجون خداحافظی کردی. آخه مامانی آقاجون خیلی دوستت داره و تا لحظه آخر فقط می گفت مواظب امیر باشین. خب آقاجون رفت و ما هم با خاله مریم به سمت خونمون حرکت کردیم .آخه عموسیامک رفته مالزی و خاله جون با نی نی توی راهش اومده خونه ما. موقعی هم که اومدیم خونه دیدیم مامان جون مهمون داره دختر خالش عزت خانوم با دختر ...
نویسنده :
مرجان سیرماویان
8:43